



به گزارش دیبا خبر، مقوله ساخت و ساز شهری، همانگونه که میدانیم، یک مقوله فرهنگی و اجتماعی است که هر چند بناها و فضاها ساخته دست بشر است، ولی خود نیز بر رفتار اجتماعی و فردی آنان اثر میگذارد. (کلانتری، ۱۳۸۰)
امروزه متخصصان شهری به این موضوع پی برده اند که فضای فیزیکی دقیقاً همانند حقوق می تواند موجب تقویت هنجارها شود. همچنین می توانند احساس امنیت و راحتی را تقویت کرده، یا اینکه بر روان پریشی افراد اجتماع بیافزایند.
در حوزه روانشناسی محیطی، در مورد اینکه چگونه ساختار شهری میتواند تمایلات انسان را شکل دهد، بحثهای زیادی صورت گرفته است. در این حوزه ویژگی هایی که به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه تأثیر گذار هستند، مورد توجه قرار میگیرد. البته در مورد پذیرش این یافته ها باید محتاط بود، زیرا معماری تنها یکی از چند عاملی است که بر رفتار افراد تأثیر میگذارد.
علاوه بر تعامل اجتماعی تأثیر گذار، معماری شهری بر رفتار و دیدگاه ها نیز تأثیر میگذارد. برای مثال احساس شلوغ بودن باعث پرخاشگری در فرد می شود. زمانی که افراد فضای بیشتری احساس کنند، کمتر پرخاشگری میکنند. امروزه ثابت شده است که استفاده بهینه از عواملی مانند طبیعت، فضای سبز و رنگ مناسب، رفتار پرخاشگرانه را کاهش میدهد.
پژوهشگران به نتایج زیادی درباره طراحی محیط و تأثیر آن بر رفتار انسان دست پیدا کردهاند. انسان محصول محیط، بیولوژی و تعامل این دو با هم است. عوامل فیزیکی گوناگون از قبیل سر و صدا، آب و هوا و فضاهای محصور شده، به طور مداوم بر انسان تأثیر میگذارد. بنابراین میتوان محیط را یکی از عواملی دانست که نقش بسیار تعیین کننده ای در شکل گیری رفتار انسان دارد. (کلانتری، ۱۳۸۰)
همانطور که میدانیم حوزه محیط و رفتار به صورت عام و رفتارهای مجرمانه به صورت خاص، برآیند چند رشته است و پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیط یکی از جدیدترین نظریات در این باب است، چیزی فراتر از استفاده از حصار و یا قفل زدن به درب منازل است. امروزه نظریه فضاهای قابل دفاع نقش تعیین کنندهای در کاهش فرصتهای جرم دارد.
نظریه فضاهای قابل دفاع
جان جاکوبز جدا سازی زمینهای ایالات متحده را که در بخشهای مختلف شهر مورد استفاده قرارگرفتهاند، همچنین تمرکز بر استفاده از مراکز خاص از قبیل بخشهای شهری، فرهنگی، خرید و غیره را مورد انتقاد قرار داد. (کلانتری، ۱۳۸۰)
او در بررسی هایش چنین استنباط می کند که؛
– مردم از ویژگیهای طبیعی یک خیابان هستند و باید بتوانند به آن احاطه داشته باشند. باید این امکان وجود داشته باشد که از داخل ساختمانها بتوان خیابانهای مقابل ساختمان را دید.
– در جاییکه فضاهای عمومی مانند خیابانها و پارکها به میزان زیاد مورد استفاده قرار نمیگیرند، میزان وقوع جنایات خیابانی بیشتر است. بنابراین پیادهروها باید به طور دائم پر از جمعیت باشد و چشمهایی وجود داشته باشد که به خیابانها نگاه کنند. این موضوع میتواند با افزایش تعداد مغازهها، رستورانها و ساختمان ها که به صورت عمومی مورد استفاده قرار میگیرند شکل بگیرد.
– یک محله باید ترکیبی از افراد پیر و جوان، خانههای فقیر و ثروتمند، خانههای اجارهای و اموال خصوصی مالکین این خانهها باشد.
اسکار نیومن در کتاب خود با عنوان فضای قابل دفاع، پیشگیری از جرم با استفاده از طراحی شهری، نظریههای خود را بر مبنای دستیابی به آمار مربوط به شکل فیزیکی خانهسازی در نیویورک قرارداد.( ,Newman1973)
تأکید اصلی نیومن، بر فضاهای قابل دفاع بود. فضاهای قابل دفاع نیومن چهار عنصر اصلی برای طراحی داشت. این عناصر به صورت جداگانه یا درکنار هم در مفهوم فضای قابل دفاع نقش داشتند. این مفاهیم عبارتند از: قلمرو، نظارت، تصویر ساختمان و کنار هم قرار گرفتن تسهیلات مسکونی در کنار تسهیلات دیگر. ( صالحی، ۱۳۸۸)
– قلمرو: نیومن معتقد بود که با استفاده از حصارهای واقعی یا نمادین میتوان محیطهای مسکونی را به مناطقی تقسیمبندی کرد و با استفاده از این عبارت میتوان ساکنین را کنترل کرد که این حصارها به طور ضمنی در ذهن سایر افراد این موضوع را ایجاد میکند که: «این محدوده من است.» ( صالحی، ۱۳۸۸)
– نظارت: نیومن یکی دیگر از عناصر تشکیل دهنده فضاهای قابل دفاع را نظارت طبیعی میداند. از نظر وی نظارت طبیعی را میتوان از طریق طراحی ایجاد کرد. در این خصوص اسکار نیومن مواردی را پیشنهاد میدهد، که میتوان به موارد ذیل اشاره داشت:
– در خصوص پنجرهها باید به این نکته توجه داشت که پنجره نباید جهت زیبایی داخلی ساختمان تعبیه شده باشد، بلکه باید بتوان از طریق آنها مراقب فضاهای داخلی و خارجی ساختمان بود.
– در انتهای سه گوش کنار شیروانی خانههای پلکانی باید پنجرههایی وجود داشته باشد تا بدان وسیله بتوان خیابانها و فضای باز را دید.
– ورودی جلوی ساختمان باید رو به خیابان بوده به گونهای باشد که با عبور عابرین پیاده و رانندهها بتوان هر چیز جالبی که اتفاق میافتد را دید.
– بهتر است ساختمان از خیابانی که خارج ساختمان قرارگرفته است قابل رؤیت باشد.
در تحقیقات اولیۀ نیومن، به عوامل اجتماعی و جامعهشناسی توجه نشده بود و این عدم توجه باعث ورود انتقاداتی به روش وی گردید. با این حال نظریات او به سرعت در ایالات متحده و انگلستان شهرت یافت. او در نقاط زیادی در جهان تأثیر چشمگیری بر طراحی خانه سازی گذشته بود.
او در تحقیقات بعدی خود توجه بیشتری به عوامل اجتماعی کرد و مردم را در مرکز تحقیقات خود قرارداد. در کتاب خود با عنوان «اشتراک علاقه» که در سال ۱۹۸۲ به چاپ رسید با توجه به «سن» و «روش زندگی» به تفکیک نژادی پرداخت و بیان داشت افراد مشابه باید در کنار هم، در یک گروه (محیطهای کوچک) زندگی کنند. این موضوع تأثیر مثبتی بر ارتباط بین افراد دارد، چراکه آنها چیزهای مشترک زیادی خواهند داشت. این دقیقاً همان چیزی است که اسکار نیومن «اشتراک علاقه» نامید. چنین اشتراکی به صورت طبیعی باعث حفظ محیط پیرامون خانهها و مراقبت از آنها میشود .
نظریه مدیریت افراد و محیط
از نیمههای دهه ۱۹۷۰ دولت انگلیس از طریق سازمان مسکن شروع به تحقیق در رابطه با چگونگی جلوگیری از جنایات مختلف کرد. این تحقیقات زیر نظر ران کلارک صورت گرفت. وی در کتاب خود تحت عنوان «طراحی عاری از جرم» راهبردهای مختلفی در خصوص جلوگیری از جرم ارائه داد.
استراتژیهای پیشنهادی او عبارتند از:
– استفاده از مواد سخت: سنگها، درها و پنجرههای محکم از وقوع جرم جلوگیری میکند و عوامل محکمی در برابر تخریب (اجزاء) هستند.
– جابجایی و انتقال هدف: به عنوان مثال تلفنهای خراب را میتوان از محل خود برداشت.
-از بین بردن آلت جرم: به عنوان مثال سنگهای آزاد که نزدیک ساختمانهای عمومی قرار دارند باید برداشته شود زیرا این کار در جلوگیری از تخریب مؤثر میباشد.
– نظارت از طریق کارمندان (نظارت نیمه رسمی): نوعی مراقبت سریع، بدون حضور پلیس یا ساکنین محلی ولی از طریق فردی که در همه جا با هدف مشخص حضور دارد – اما به تنهایی نمیتواند در مقابل جنایت دفاع کند و از آنها جلوگیری کند – این فرد میتواند دربان یک آپارتمان، کارگر یک مغازه یا راهنمای اتوبوس و غیره باشد.
– مدیریت محیط: مراقبت از منازل به عنوان مثال جلوگیری از تجمع درصد بالایی از جوانان در یک مجتمع، عدم رفت و آمد عموم در جایی که مغازهها بسته است.
ران کلارک در تحقیقات بعدی خود که آن را تحت عنوان «پیشگیری وضعی از جرم، تحقیقات موفقیت آمیز» نوشته است به بحثهای مربوط به نظارت طبیعی پرداخته است.
نظریه ترکیب فضا
«بیل هیلر » به بررسی اصلاح مناطق شهری از طریق طراحی شهری پرداخت. وی نظرات خود را در قالب تئوری ترکیب فضا مطرح ساخت.
هیلر به تحقیق در رابطه با شکلهای مختلف خانهسازی پرداخته و به این نتیجه رسیده است که هر یک دارای ویژگیهای خاصی می باشند.
بررسیهای هیلر نشان داده است که:
-جرم بیشتر در مکان های ساکت که ارتباط کمی با مکانهای دیگر دارد، اتفاق می افتد. در این گونه مکانها شکل ساخت و ساز استفاده از مکان در میزان ارتکاب جرم مؤثر است. جرم در مکانهایی که تفاوت زیادی بین فضاهای خصوصی و عمومی وجود نداشته و نظارت طبیعی بر آنها کم است، بیشتر ارتکاب می یابد.
– ارتباط مستقیمی بین خانههایی که با پیشروی خود در پیادهرو باعث ایجاد فضاهای خالی شدهاند و ترس از جرم در حرکت عابرین پیاده وجود دارد .
اندیشمندان متعددی درباره اهمیت فضاهای قابل دفاع به بحث پرداختهاند. با توجه به این مسأله اصول قابل دفاع نمودن این فضاها و ارائه راهکارهای مفید جهت قابل دفاع نمودن فضاهای غیر قابل دفاع شهری موضوع گفتار آتی در این مقاله خواهد بود.
اصول قابل دفاع نمودن فضاها
یکی از اصول پذیرفته شده در رابطه با جرم این است که مجرمین قبل از ارتکاب جرم فرصتهای ارتکاب جرم را بررسی کرده و با بررسی میزان خطر و تأثیر عمل خود دست به اقدام منطقی میزنند. در راستای این انتخاب منطقی ایجاد دشواریهایی برای ارتکاب جرم در پیشگیری از وقوع جرم مؤثر میباشد. در بحث از پیشگیری از جرم از طریق معماری و شهرسازی باید طراحی محیط به گونهای باشد که مجرم سود و بهرهای را که از عمل مجرمانه خود انتظار دارد دست نیافتنی و غیر قابل صرفه ببیند. در ادامه اصول فوق را بر اساس اینکه باعث افزایش خطر ناشی از ارتکاب جرم میگردند یا تلاش برای جرم را افزایش میدهند، مورد بررسی قرار میدهیم.
نظارت:
نظارت اعم از نظارت طبیعی یا استفاده از وسایل از قبیل دوربین مداربسته میتواند باعث کاهش فعالیتهای مجرمانه گردد. به طور خلاصه میتوان گفت که نظارت به این معناست که بتوانیم بفهمیم که مردم چه کاری انجام می دهند. مردم در مناطق عمومی که امکان دیدن و دیده شدن درآنها بیشتر است احساس امنیت بیشتری دارند. تجربه نشان داده است که در مناطقی که سطح بالایی از نظارت وجود دارد، خلافکاران کمتر مرتکب اعمال مجرمانه میگردند.
معماری و طراحی فضا یکی از ابزارهایی است که میتوان از آن جهت ایجاد مراقبت طبیعی بهره جست. از اینرو فضاها باید به گونهای طراحی شوند که قابل رؤیت توسط ساکنین، همسایگان و رهگذاران باشند.
مراقبت: در بررسی جرایم این نکته قابل توجه است که مراقبت از یک منطقه عامل مهمی در پیشبینی نرخ جرم است. به عنوان مثال جرایم در پارکها، بیشتر در جاهایی اتفاق می افتد که بوتههای بلند مانع رؤیت شوند و ساختمانی در کنار آن نباشد. خسارت به صندلیهای اتوبوس در صندلیهای طبقه بالا نسبت به پایین و در صندلیهای عقب، نسبت به صندلیهای جلو بیشتر مشاهده میشود.
افزایش رویت پذیری:
در طراحی ساختمان حذف آثاری که باعث کاهش قابلیت رؤیتپذیری میشوند، بسیارحائز اهمیت است. به عنوان مثال به منظور جهت کسب سود و منفعت در بسیاری از پلهای عابر پیاده تابلوهای بزرگ تبلیغاتی نصب می گردد. این تابلوها ضمن اینکه در تمرکز کامل حواس رانندهها به خصوص در اتوبانها که سرعت حرکت بسیار بالاست تأثیر منفی میگذارد باعث میگردد که عابرین پیاده به خصوص در شب از بیرون قابل رؤیت نباشند و این موجبات تعرض به افراد ضعیف و ناتوان توسط بزهکاران را فراهم میآورد.
استفاده از نور و روشنایی
یکی دیگر از عواملی که در افزایش مراقبت مؤثر است، استفاده از نور و روشنایی میباشد. نور مناسب به مردم کمک میکند که ببینند و دیده شوند. بنابراین نور دو کار انجام میدهد، نخست اینکه به کسی که ناظر یک وضعیت است کمک میکند که واضحتر ببیند. این امر موجب میشود با افزایش قوه احساس تحت مراقبت بودن، ارتکاب جرم کاهش یابد. دوم اینکه مردم را تشویق میکند در محل بمانند زیرا رؤیتپذیری بیشتر مانع جرم میشود.
آمار وقوع برخی جرایم نشان میدهد که ارتکاب آن جرایم در فصل زمستان بیشتر است. علت افزایش جرایم تا حدی به طول مدت تاریکی در این ماهها بر میگردد. حتی نوع روشنایی هم میتواند از جرم بکاهد. روشنایی باید همسانی مناسبی در پرتوهایی که ساطع میشود داشته باشد زیرا چشمهای انسان به سختی با درجات مختلف نور سازگار و منطبق میشود. اگر روشنایی خیلی ناموزون باشد یا تابش بسیار زیاد باشد، در اینصورت مراقبت طبیعی به شدت کاسته میشود. گرایش بسیاری از شهرها در استفاده از لامپهای زرد رنگ در خیابان که هزینه برق کمتری دارند، میتواند با رعب آور کردن محیط خیابانها و افراد داخل آن باعث افزایش نرخ جرم و افزایش ترس از جرم گردد.
کنترل ورودیها: کنترل ورودیها شامل استفاده از یکسری موانع فیزیکی یا سمبلیک میباشد که بیانگر یک نوع محدودیت برای ورود برخی از افراد است. چنین موانعی ممکن است نمادین (دیوارهای کوتاه، وجود چشم انداز کافی) یا واقعی (دیوارهای بلند، دروازه و درها) بوده و به یک خانواده یا تمامی ساکنین اختصاص داشته باشند. ایجاد اینگونه حصارها باعث کاهش فعالیتهای مجرمانه میگردد.
ایجاد موانع نمادین
ارتفاع به طور نامحسوس میتواند ایجاد فاصله نماید. افراد متوجه این تغییرات جزیی هستند و چه بسا اگر یک شیب تدریجی را احساس کنند وارد نمیشوند.
البته باید به این نکته توجه داشت که کاهش جرایم از طریق این نوع نظارت فقط در مورد جرمهای مشهود و رؤیتپذیر امکانپذیر میباشد. امروزه دیگر باید حاشیه شهرها و مناطق جرمخیز را به عنوان جزئی از زندگی شهری قبول کرد و نمی توان با انجام طرحهای مقطعی مانند ممانعت از ساخت و ساز و تخریب خانه ها با این پدیده مقابله کرد. نیاز به وجود برنامه ریزی مدون شهری در قالب تغییر نگرش و آگاهی ساکنین مناطق حاشیه نشین و توانمندسازی آن ها از نظر درآمدی از یک سو و از سوی دیگر اصلاح معماری شهری و فضای شهری در این مناطق می تواند در کاهش میزان بروز جرم مؤثر باشد.
منابع:
– امنیت در مناطق حاشیه نشین، علیزاده اقدم محمد باقر ؛ محمدپور نیر، ۱۳۹۴، سازمان تحقیقات و مطالعات ناجا.
ساناز شهابی