



به گزارش دیباخبر، بله تلخ است، آنقدر تلخ که نمی توان چرایی آن را با هیچ بهانه و استدلال و منطقی توجیه کرد. چه کسی می داند، چند ساعت بعد و حتی چند ثانیه بعد حق زندگی خواهد داشت، کدام یک از ما می دانیم در چه سالی، چه ماهی، چه روزی و چه ساعتی از این دنیا کوچ خواهیم کرد! جالب اینجاست که همه ما علیرغم اینکه می دانیم دیر یا زود میهمان خاک های زمین خواهیم شد، اما حتی تصور آن لحظه هم برایمان عذاب آورد، چه برسد به اینکه اعضای خود را بعد از مرگ اهدا کنیم.
طبق آمار، سالانه پنج تا هشت هزار نفر در ایران به دلیل مرگ مغزی جان خود را از دست می دهند که حدود دو هزار و ۵۰۰ تا چهار هزار نفرشان دارای ارگان های قابل اهدا هستند، اما تنها حدود ۷۰۰ نفر از دو هزار و ۵۰۰ تا چهار هزار نفر موارد مرگ مغزی قابل اهدا، اعضای خود را بعد از مرگ می بخشند و این قضیه برای مردم ایران که ادعای فرهنگ و ادب و نوع دوستی دارند، یک فاجعه فرهنگی محسوب می شود.
آنچه در این بین حائز اهمیت است، برخی تصورات غالبی در رابطه با اهدای عضو است، که نیازمند بازنگری مسئولین برای فرهنگسازی در این زمینه است. در بیش از ۴۰ درصد موارد به خاطر عدم رضایت خانوادهها به اهدای موارد مرگ مغزی و عدم آگاهی آن ها از واقعیت مرگ مغزی، علیرغم رضایت فرد مرگ مغزی شده به اهدای اعضایش پس از مرگ، خانواده ها مانع از تحقق این امر و نجات افراد چشم انتظار برای پیوند اعضا می شوند.
رئیس مرکز فراهمآوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی تبریز با بیان اینکه اهدای عضو طی سال های اخیر روند رو به رشدی داشته است، چنین می گوید:” به نظر می رسد، آنچنان که باید و شاید فرهنگ اهدای عضو در جامعه ایران و به طور اخص در آذربایجان شرقی جا نیافتاده است و متاسفانه خانواده ها به سختی به این کار رضایت می دهند.
شاید نیاز باشد، فرهنگ اهدای عضو را که نمونه ای بارز از ایثار اجتماعی است و جلوه ای طناز از مرگ همراه با زندگی را به تصویر می کشد، جور دیگری بازگو کنیم.
گزارش از پریسا امامی